جدول جو
جدول جو

معنی واپس تافتن - جستجوی لغت در جدول جو

واپس تافتن
(غَ مَ بُ دَ)
رو به عقب کردن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از واپس رفتن
تصویر واپس رفتن
پس رفتن، عقب رفتن
فرهنگ فارسی عمید
(رَ / رِ اَ شُ دَ)
بازگرفتن. دوباره پس گرفتن، بازپس استادن. (ناظم الاطباء). استرجاع. (آنندراج). و رجوع به واپس ایستادن و واپس استیدن شود
لغت نامه دهخدا
(غَ مَ کَ/ کِ دَ)
بازداشتن. توقیف کردن، منع کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(غَ کَ دَ)
قمار برده را باختن
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ فَ / فِ دَ)
بازگفتن. واگو کردن. بازگو کردن:
چو سایه روسیاه آنکس نشیند
که واپس گوید آنچ از پیش بیند.
نظامی.
گنج کسی برد که با کس نگفت
نطق کسی یافت که واپس نگفت.
خواجو.
و رجوع به واپس شود
لغت نامه دهخدا
(غَ مَ گِ رِ تَ)
دست کشیدن. کناره کردن، عقب کشیدن، بازایستادن. عقب رفتن. بازرفتن. (ناظم الاطباء) :
هر که صبر آورد گردون بر رود
هر که حلوا خورد واپس تر رود.
مولوی.
- واپس رفتن آب دریا و رودخانه، جزر
لغت نامه دهخدا